گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 38
شماره 47 - مهر 1383







نامه به شیخ مفید
ترجمه متن دومین نامه مبارك که در روز پنجشنبه، 23 ماه ذیحجه سال 412 هجري به دست شیخ مفید رسیده است. بنام خداوند
بخشاینده بخشایشگر! درود خدا بر تو اي یاري رسان حق! و آنکه با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوي حق فرامیخوانی! ما
در نامه خویش به تو، خداي جهان آفرین را که خدایی جز او نیست و خداي ما و خداي نیاکان ما است، سپاس میگذاریم و از
بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد (ص) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاك و مطهرش، درودي جاودانه میطلبیم. و
بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند، بدان وسیلهاي که به سبب دوستان ویژهخود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و
تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید. ما ناظر نیایش تو با خدا بودیم و از خداي جهان آفرین برآورده شدن آن را خواستیم. ما
اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته، بر فراز قلهاي سر به آسمان کشیده، اقامت گزیدهایم که به تازگی به خاطر عناصري
بیداد پیشه و بیایمان، بناگزیر از منطقهاي پر دار و درخت بدین جا آمدهایم و به زودي از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از
آبادي دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش، تو را آگاه خواهیم ساخت تا بدان وسیله در جریان باشی
که به خاطر کارهاي سازنده و شایستهات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهاي
شایسته توفیق ارزانی داشته است. از این رو تو - که خداي جهان آفرین با چشم عنایتش که هرگز آن را خواب نمیگیرد. وجودت
را حفظ کند - باید در برابر فتنهاي که جان آنانی که آن را در دل هایشان کشتهاند به نابودي خواهد افکند، بایستی! و باطل گرایان
بد اندیش را بترسانی 1 چراکه از سرگبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد. و نشانه حرکت و
جنبش ما از این خانه نشینی و کنارهگیري، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و راسلت، مکه معظمه از سوي پلیدان نفاق پیشه
و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصري سفاك که ریختن خونهاي محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ
جانف ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستم بار و تجاوزکارانه خویش دست نخواهد یافت، چراکه ما پشت سر توحید
گرایان شایسته کردار، بوسیله نیایش و راز و نیازي که از فرمانرواي آسمان و زمین پوشیده نمیماند، آنان را حفاظت و نگهداري
خواهیم کرد. بنابراین، قلبهاي دوستان ما به دعاي ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را
بسنده است و گرچه درگیریهاي هراس انگیزي، آنان را به دلهره میافکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و
سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوي خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوري گزینند - شایسته و نیکو خواهد
بود. هان اي دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و بیکاري! خداوند همانسان که دوستان
شایسته کردارف پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیی نماید! ما به تو اطمینان میدهیم که هرکس از برادران دینیات، پرواي
پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاریهاي تیره و تار و
گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی
صفحه 7 از 64
به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهان و سراي دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود. دوست واقعی! اگر پیروان ما
- که خداي آنان را در فرمانبرداري خویش توفیق ارزانی بدارد - به راستی در راه وفاي به عهد و پیمانی که بردوش دارند، هم دل
و یک صدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما، دیداري براساس آگاهی عمیق و
خالصانه نسبت به ما، زودتر روزي آنان میگشت. از این رو (باید بدانند که) جز برخی رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و
آن عملکرد را زیبنده اینان نمیدانیم، عامل دیگري ما را از آنان دور نمیدارد. خداوند ما را در یاري، بسنده و نیک، کارساز است
این نامه در آغاز شوال به سال 412 هجري، « ! و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بیم دهنده ما محمد (ص) و خاندان پاکش باد
این نامه ما بسوي توست، اي دوستی که حقیقت « :! رونویسی از دستخط شریف که درود خدا بر نگارنده آن باد .» نگارش یافت
والایی به تو الهام شده - که به املاي ما و خط یکی از افراد مورد اعتمادمان نوشته شده است - پس، آن را از همگان پوشیده بدار
و آن را پیچیده و به کسی نشان مده و نسخهاي از آن بردار و آن گروه از دوستانی را که به درستی و امانتداریشان اعتماد داري، بر
دریافت آن آگاه ساز که خداوند به خواست خویش، آنان را به برکت ما، مشمول (برکات) خویش سازد! سپاس از آن خداي
. 1 ماهنامه موعود شماره 47 پینوشتها: 1 »! یکتاست و درود بر سرورمان محمد (ص) پیام آور خدا و خاندان پاك و پاکیزهاش باد
381 . براي آگاهی از شرح و - 355 و 385 - 596 ، امام مهدي (ع) از ولادت تا ظهور، ص 359 - احتجاج طبرسی، ج 2، ص 603
165 ، و امام مهدي - توضیح بیشتر در مورد این دو نامه ر.ك: تاریخ غیبت کبري، محمد صدر، ترجمه دکتر افتخارزاده، صص 207
.360- (ع) از ولادت تا ظهور، صص 400
ببخشید شما محبوب من را ندیده اید؟
یا »... اینجا هوا خوبست و « خسته?ام از نامه?هاي .» خوبیم و جز دوري تو ملالی نیست « ندا آسمانی سلام. خوبی؟ ... خسته?ام از
...« : عادت کرده?ایم که بگوییم منتظریم. عادت کرده?ایم بعد از هر صلواتمان بگوییم »... خبرت دهم، اسماعیل دانشگاه قبول شد «
یا این?که بعد از هر نماز دعاي فرج را بخوانیم. حتی از روي عادت براي سلامتی امام زمان (عج) صلوات نذر » وَ عَجّفل فَرَجَهفم
می?کنیم. به نبودنش، به نیامدنش، به انتظارمان عادت کرده?ایم. آن?قدر در این آخرالزمان در فتنه غرق شده?ایم که یادمان رفته
مدینه فاضله یعنی چه؟ انگار عادتمان شده که هر روز، خبر یک قتل، یک تصادف مرگبار یا یک سرقت را بشنویم. مثل این?که
اگر پنج?شنبه?ها منتظر نباشیم، یکی از کارهاي روزمره?مان را انجام نداده?ایم. یا فکر می?کنیم اگر صبحهاي جمعه در مراسم
نیامده بود، » او « دعاي ندبه شرکت نکنیم، از دوستانمان عقب مانده?ایم. آخرین باري که صبح جمعه بیدار شدیم و از این?که
خیلی وقتها منتظریم. منتظر تلفن کسی که دوستش داریم، یا نامه?اي که باید « : دلمان گرفت؛ کی بود؟ عزیزي می?گفت
می?رسیده و نرسیده؛ یا کسی که باید می?آمده. چندبار از این دست انتظارها براي آن کسی که مدعی انتظارش هستیم،
راست می?گفت. یک جاي کار می?لنگد ... چند روز قبل، مرد نابینایی را دیدم که کنار ». داشته?ایم؟ ... یک جاي کار می?لنگد
خیابان ایستاده بود. نه به ماشینهایی که برایش بوق می?زدند توجه می?کرد، نه به آدمهایی که مدام به او تنه می?زدند. پسرکی
کنارش ایستاد. زیر گوش پیرمرد چیزي گفت و او سرش را به علامت جواب مثبت تکان داد. و بعد، پسرك با نرمی زیر بازوي
پیرمرد را گرفت تا او را از خیابان بگذراند. به وسط خیابان که رسیده بودند، دیدم لبهاي پسرك مدام تکان می?خورد و بر لبهاي
پیرمرد هم لبخندي نشسته. خیابان شلوغ بود و چند دقیقه?اي طول کشید تا از عرض آن گذشتند. و در این مدت پیرمرد و پسرك
جوان با هم صحبت می?کردند و می?خندیدند. به سمت دیگر خیابان که رسیدند، پیرمرد دست پسر را از بازویش جدا کرد و به
سرعت به سمت لبهایش برد و بوسید ... پسرك مات و مبهوت به پیرمرد که عصازنان دور می?شد، خیره شده بود ... من هم مات
شده بودم. پس از چند لحظه?اي که به جاي خالی پیرمرد خیره شده بودم، به خودم آمدم. صداي بوق ماشینها و همهمه مردم، به
صفحه 8 از 64
من فهماند که در دنیاي بی?رحم این زمانه، پیرمردي دست عاطفه فراموش شده بشري را بوسیده، دست کمک به همنوع، دست
را ... می?بینی چقدر در آخرالزمان غرق شده?ایم؟ از این روزهاي روز مرگی، از روزهایی که با » بنی?آدم اعضاي یکدیگرند «
دیروز و فردایمان تفاوتی ندارند، خسته?ام ... چند وقت قبل - جایت خالی - میهمان امام رضا (ع) بودم. یکی از شبها، با حال و
هواي غریبی، گیج و منگ، تن به سینه سرد دیوار داده، به ضریح چشم دوخته بودم. دختري کنارم نشسته بود. چادرش را تا روي
یک?نفر بلندبلند صلوات می?فرستاد و کسی آن » یا وجیهاً عنداللّه، إشفع لنا عنداللّه « : صورت کشیده بود و با خود زمزمه می?کرد
طرف?تر خوابیده بود... از سمت دیگر ضریح، حدود 20 جوان، در حالی که هر کدام گل سرخی در دست داشتند و منظم و عاشق
اي خداي من اومدم دعا کنم از ته دلم تو رو صدا کنم اي « : به سمت ضریح حرکت می?کردند، یکصدا شروع به خواندن کردند
با همین نواي دلنشین تا نزدیک ضریح آمدند و ایستادند؛ دست بر سینه و »... خدا منم دارم در می?زنم یه شب اومدم به تو سر بزنم
اومدم امشبو منت بکشم چه کنم، خیلی خجالت می?کشم همیشه کرامت از بزرگ?تر است پیش تو ...« : سرشار از حس احترام
تضرع عاشقانه?شان که به پایان »... همه آدمها می?گریستند، همه آنهایی که خواب بودند و یا بیدار ». دست پر اومدن خطاست
»... اللَّهفمَّ کن لولیّک الحجۀبن الحسن « : رسید، گلهایشان را به ضریح هدیه دادند و رو به قبله، با دستانی سوي آسمان رفته، نشستند
نمی?دانم چرا نام زیبایش، گونه?هایم را نیلوفري کرد ... دعاي فرج که تمام شد، برخاستند و با بغضی غریب شروع به زمزمه
اباصالح! التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش! نجف رفتی، کاظمین رفتی، کربلا رفتی، یاد ما هم باش! مدینه رفتی به « : کردند
ببخشید آقاي محترم! « : پابوس قبر پیغمبر، مادرت زهرا ... و دور شدند. ناخودآگاه نیم?خیز شدم. می?خواستم دنبالشان بروم، بگویم
شما یک مرد میانسال را ندیدید؟ می?گویند نشانش یک خال هاشمی است و یک شال سبز. شنیده?ام مانند جدش، یتیمان را از
محبت سیراب می?کند و همچون سیدالشهدا، مظلومان را از عدالت. همانی که همه آدمها، همه ادیان، موعود می?نامندش...
»؟ ببخشید ! شما محبوب مرا ندیده?اید
تولد انتظار، شمع رهایی
ندا آسمانی آقاجون! سلام. فردا تولد پدر یکی از بچه?هاست. از دو هفته قبل، در حال تهیه کادو است. حتماً بوده?اي و دیده?اي
می?رسید، یا موضوع را عوض می?کردم یا به بهانه?اي از جمع خارج » روز تولد « و » پدر « که هر زمان بحثهاي دوستانه?مان به
می?شدم. حالا که نامه را می?خوانی، حتماً مثل همیشه لبانت پر از گل لبخند است. خب، می?گویی چه کنم؟ پدر ندارم،
خودت بگو. به .» گوشه لبت را نرم می?گزي و گرم نگاهم می?کنی « : نمی?توانم که تظاهر کنم یا دروغ بگویم. تجسمت می?کنم
بچه?ها چه بگویم؟ بگویم من هم پدر دارم، اما تا به حال به دیدنم نیامده؟ بگویم پدرم سپیدي برف است و روشنایی صبح و
گرمی خورشید؟ بگویم همیشه گرمی دستان پدرم را بر شانه?هایم احساس کرده?ام اما تا به?حال او را ندیده?ام؟ از کجا معلوم
که بچه?ها معنی حرفهایم را بفهمند؟ از کجا معلوم که به حرفهایم نخندند؟ از همه اینها گذشته، بگویم براي تولدتان چه هدیه?اي
خریده?ام؟ یک جفت جوراب، جاسوئیچی یا کیف پول؟ آخر شما با همه پدرهاي دنیا فرق داري. کدام پدري است که بتواند سر
امتحان ریاضی، جواب مسئله?هاي سخت را به یاد فرزندش بیاورد، یا این?که دعاها و گریه?هاي بی?پایانش را پیش خدا ببرد.
راستی! شما مرا دوست داري...؟ ». همه پدرها مثل هماند. همه پدرها مهربانند و بچه?هایشان را دوست دارند « : بچه?ها می?گویند
امشب ماه خیلی زیبا شده؛ شب چهاردهم ماه است؛ یک شب مانده به تولد شما. طبق قرار همیشگی?مان، بلند می?شوم و رو به ماه
دلم نمی?آید نگاه از ماه بگیرم. احساس می?کنم باران نور بر دلم »( السلام علیک یا اباصالح المهدي(عج « : تعظیم می?کنم
درست است که همه پدرها مثل هم?اند، اما پدر من از همه « : می?بارد، خورشید در دلم طلوع می?کند. فردا، به بچه?ها می?گویم
پدرها بهتر است. بیش از همه پدرها حضور دارد و اصلًا در روزمرگی غرق نمی?شود. پدر من، مثل پدر مریم، وقتی کارهایش
صفحه 9 از 64
زیاد می?شود مرا فراموش نمی?کند. مثل پدر آیدا، شبها دیر به خانه نمی?آید. مثل پدر سارا مرا کتک نمی?زند و مثل پدر فاطمه
و پدرم ...« : چشمانم را می?بندم، سرم را بالا می?گیرم و با شجاعت می?گویم »... مرا لوس نمی?کند. من پدرم را دوست دارم و
». براي روز تولد پدرم، به نیت سلامتی?اش، 1000 صلوات خواهم فرستاد « : فردا به همه بچه?ها می?گویم ». هم مرا دوست دارد
آقاجون! پدر خوب تمام بچه?هاي دنیا! کاري کن که پدر مریم و آیدا و فاطمه و سارا هم کمی شبیه شما شوند. کاري کن همه
پدرها، بچه?هایشان را دوست داشته باشند. و نگاهم کن تا هیچ?وقت فراموشت نکنم. من امسال، شمع تولدت را به نیت خاموش
روشن می?کنم. » شمع انتظار « شدن
دعاي شب و آه سحر
نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبّان اهل بیت، علیهمالسّلام، به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مییابد. روز
میلاد بزرگ مردي که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت براي پايبوس قدمش لحظهشماري میکند. نیمه شعبان اگر
چه شرافتش را وامدار مولود خجستهاي است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرّك ساخته است، امّا همه عظمت آن در
این خلاصه نشده و در تقویم عبادي اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است. در روایاتی که از طریق شیعه و اهل
سنّت نقل شده فضیلتهاي بسیاري براي عبادت و راز نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل
زیبایی است از این موضوع که براي رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سرگذاشت، و تا زمانی که منتظر،
عمر خویش را در طریق کسب صلاح طی نکند نمیتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد. با توجه به اهمیّت فراوانی که روایات به
شب نیمه شعبان داده شده و حتّی آن را هم پایه شب قدر شمردهاند، در این مجال برخی از روایتهایی را که در بیان مقام و منزلت
این شب روحانی وارد شدهاند مورد بررسی قرار میدهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق
بهرهبرداري از برکات آن را عطا فرماید: از پیامبر گرامی اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، در این زمینه روایتهاي بسیاري نقل شده که یکی
از آنها به این شرح است: شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اي محمد!چگونه در این شب
خوابیدهاي؟ پرسیدم: اي جبرییل! مگر امشب چه شبی است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اي محمّد! پس مرا از جایم بلند
کرد و به سوي بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاي آسمان گشوده میشوند، درهاي رحمت باز میگردند
و همه درهاي خوشنودي، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزي، نیکی و بخشایش نیز گشوده میشوند. خداوند در این شب به تعداد
موها و پشمهاي چهارپایان [بندگانش را از آتش جهنم] آزاد میکند. امشب خداوند زمانهاي مرگ را ثبت و روزیهاي یک سال را
تقسیم میکند و همه آنچه را که در طول سال واقع میشود نازل میسازد. اي محمد! هر کس امشب را با منزّه داشتن خداوند
(تسبیح)، ذکر یگانگی او (تهلیل)، یاد بزرگی او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاي مستحب (تطوع) و
آمرزش خواهی (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد
از این انجام میدهد، خواهد بخشید... 1 یکی از همسران پیامبر اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین
بیان میکند: در یکی از شبها که پیامبر خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، در نزد من بود ناگهان متوجه شدم که ایشان بستر خود را ترك
کرده است، غیرت خاص زنانه به سراغ من آمد و به گمان اینکه حضرت نزد یکی دیگر از همسران خود رفته است به جستجوي
ایشان پرداختم، امّا بناگاه دیدم که حضرتش مانند جامهاي که بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز میکند:
به سوي تو آمدم در حالی که .» أصبحت إلیک فقیراً خائفاً مستجیراً فلا تبدّل اسمی و لاتغیّفر جسمی و لاتجهد بلائی و اغفرلی «
تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز و از من در گذر. آنگاه سر خود را
سجد لک سوادي و خیالی و امن بک فؤادي هذه یداي بما « : بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که میفرمود
صفحه 10 از 64
سراپاي وجودم براي تو سجده کرده و » جنیت علی نفسی یا عظیم ترجی لکلّ عظیم إغفرلی ذنبی العظیم فإنّه لایغفر العظیم إلّا العظیم
قلبم به تو ایمان آورده است ;این دو دست من با همه جنایتی که برخود روا داشتهام، پس از بزرگی که براي هر کار بزرگی امیدها
به سوي تو است ;از گناهان بزرگ من درگذر، جرا که از گناهان بزرگ در نمیگذرد مگر پروردگان بزرگ. بعد از اداي این
أعوذ برضاك من سخطک « : کلمات سر خود را بلند کرده و براي سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جاري ساخت
از خشم تو به خوشنودیت .» و أعوذ بمعافاتک من عقوبتک و أعوذ بک منک أنت کما اثنیت علی نفسک و فوق ما یقول القائلون
پناه میبرم، از کیفر تو به بخشش تو پناهنده میشود و از تو به سوي خودت پناه میجویم، تو همان گونهاي که خود توصیف
کردهاي و بالاتر از آنی که گویندگان میگویند. لحظاتی دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت و در حالی که
میفرمود: الّلهمّ إنّی أعوذ بنور وجهک الذي أشرقت له السموات و الأرض و قشّعت به الظلمات و صلح به أمر الأوّلین و الآخرین أن
یحلّ علیّ غضبک أو ینزّل علیّ سخطک أعوذ بک من زوال نعمتک و فجاة نقمتک و تحویل عافیتک و جمیع سخطک، لک العتبی
خدایا به نور وجه تو که آسمانها و زمین از آن روشن شده، تاریکیها با آن از بین رفته و کار .» فی استطعت و لاحول و لاقوة إلّا بک
پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است پناه میبرم، از اینکه به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنی تو بر من نازل شود. پناه میبرم
به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانی عذابت، دگرگونی سلامتیات و همه آنچه که خشم تو را در پی دارد. خوشنودي نسبت به
آنچه من در توان دارم از آن توست و هیچ حرکت و نیروي نیست مگر به سبب تو. چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها کردم
و شتابان به طرف خانه حرکت کرد. نفسنفس زنان به خانه رسیدم. وقتی پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله، به خانه برگشتند و حال مرا
دیدند گفتند: چه شده است که اینچنین به نفسنفس افتادهاي؟ گفتم: اي رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود: آیا
میدانی امشب چه شبی است؟! امشب شب نیمه سعبان است. در این شب اعمال ثبت میگردند، روزیها قسمت میشوند، زمانهاي
مرگ نوشته میشوند و خدواند تعالی همه را میبخشد مگر آنکه به خدا شرك ورزیده یا به قمار نشسته است. یا قطع رحم کرده یا
برخوردن شراب مداومت ورزیده یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است... 2 پرسشی که با مطالعه روایتهاي بالا به ذهن خطور میکند
این است که چرا با اینکه در بسیاري از روایات تصریح شده که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزي آنها در شب قدر و در ماه
مبارك رمضان صورت میگیرد، در دو روایت یاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذکر شده است؟ مرحوم
سیّد بن طاووس (م 664 ق.) در پاسخ پرسش یاد شده میگوید: شاید مراد روایات مزبور این باشد که تعیین زمان مرگ و
تقسیمروزي به صورتی که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت میگیرد، اما تعیین حتمی زمان مرگ و
یا تقسیم حتمی روزیها در شب قدر انجام میشود. و شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ
تعیین و تقسیم میشوند، ولی تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع میشود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و
تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد، به این معنا که در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور
مزبور در شب قدر داده میشود. به عبارت دیگر اموري که در شب قدر تعیین و تقسیم میگردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده
داده میشود. همچنان که اگر پادشاهی در شب نیمه شعبان به شخصی وعده دهد که در شب قدر مالی را به او میبخشد، در مورد
هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است 3 کمیل بن زیاد از یاران
امام علی، علیهالسّلام، چنین روایت میکند که: در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهی از یاران آن
فیها یفرق کل أمر حکیم) 4 ; در آن « : حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یکی از ایشان پرسید: معناي این سخن خداوند که
قسم به کسی که جان علی در دست او همه امور نیک « : شب هر امري با حکمت معین و ممتاز میگردد، چیست؟ حضرت فرمودند
و بدي که بر بندگان جاري میشود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم میشود. هیچ بندهاي نیست که این شب را
پس از آنکه امام از ما جدا شد، شبانه به مزلش رفتم. امام ». احیاء دارد و در آن دعاي خصر بخواند، مگر آنکه دعاي او اجابت شود
صفحه 11 از 64
پرسید: چه شده است اي کمیل؟ گفتم اي امیرمؤمنان آمدهام تا دعاي خصر را به من بیاموزي، فرمود: بنشین اي کمیل! هنگامی که
این دعا را حفظ کردي خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با
آن بخوان، که خدا تو را یاري و کفایت میکند و تو را روزي میدهد، و از آمرزش او برخوردار میشوي، اي کمیل! به خاطر زمان
طولانی که تو با ما همراه بودهاي بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء
میشناسیم. امیرمؤمنان علی، » دعاي کمیل « فرمود... 5 شایان ذکر است که این دعا همان دعایی است که امروزه آن را با نام
علیهالسّلام، در روایتی دیگر در فضیلت شب نیمه شعبان چنین میگوید: در شگفتم از کسی که چهار شب از سال را به بیهودگی
بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب... 6 از امام صادق، علیهالسّلام، روایت شده که
پدر بزرگوارشان در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند: این شب برترین شبها بعد از شب قدر
است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جاري میسازد و از منّت خویش گناهان آنان را میبخشد، پس تلاش کنید که در
این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبی است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کنندهاي
را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند آن را براي ما خاندان قرار داده
است، همچنان که شب قدر را براي پیامبر ما، صلّیاللّهعلیهوآله، قرار داده است. پس بر دعا و ثناي بر خداوند تعالی بکوشید، که هر
کس در این شب صدمرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جاري سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و
صد مرتبه ذکر یگانگی (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانی که بر بندگانش دارد، همه گناهانی را که
او انجام داده بیامرزد و درخواستهاي دنیوي و اخروي او را برآورده سازد، چه درخواستهایی که بر خداوند اظهار کرده و چه
درخواستهایی که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است... 7 آنچه ذکر شد بخشی از روایات فراوانی است که در
فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شدهاند 8 ، امّا باید دانست شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه که بیان شد، به اعتبار
مولود مبارکی است که در این شب قدم به عرصه خاك نهاده است. وجود مقدسی که سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به
مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتی که در کلمات معصومان، علیهمالسّلام، از آن شده است
به خاطر وجود همین مولود مبارك باشد. چنانکه بزرگانی چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم
دانستهاند که در این شب خداي خویش را به سبب منّت بزرگی که با میلاد امام عصر، علیهالسّلام، بر آنها نهاده سپاس گویند و تا
آنجا که توان دارند شکر این نعمت الهی را به جاي آورند 9. در یکی از دعاهایی که در شب نیمه شعبان وارد شده است چنین
میخوانیم: اللّهم بحقّ لیلتنا هذه و مولودها و حجّتک و موعودها الّتی قرنتَ إلی فضلها فضلًا فتمّت کلمتک صدقاً و عدلًا لامبدلّ
لکلماتک... 10 بار خدایا تو را میخوانیم به حق این شب و مولود آن، و به حق حجّتت و موعود این شب، که فضیلتی دیگر بر
فضیلت آن افزودي و سخن تو از روي راستی و عدالت به حدّ کمال رسیده و هیچ کس را یاراي تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.
مطابق روایتهاي بسیاري که شیعه و اهل سنت آنها را نقل کردهاند میلاد خجسته امام عصر، علیهالسّلام، در شب نیمه شعبان سال
255 ق. واقع شده و باعث مزید فضیلت این شب مبارك گشته است 11 . امیدواریم که خداوند به برکت مولود با عظمت شب نیمه
شعبان به همه ما توفیق درك فضیلتهاي این شب خجسته را عطا فرماید و همه ما را از زمره یاوران و خدمتگزاران مولود این شب
قرار دهد. ماهنامه موعود شماره 47 پینوشتها : 1 . ابن طاووس، علی بن موسی، أقبال الأعمال، ص 212 ;المجلسی، محمد باقر،
4 . سوره دخان ( 44 ) آیه . 3 . همان، ص 214 .217- 2 . ابن طاووس، علی بن موسی، همان، صص 216 . بحارالانوار، ج 98 ، ص 413
4. لازم به توضیح است که غالب مفسران آیه یاد شده را ناظر به شب قدر دانستهاند. ر.ك: الطباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر
. 7 . 6 . المجلسی، محمد باقر، همان، ج 94 ص 87 ، ح 12 . 5 . ابن طاووس، علی بن موسی، همان، ص 220 . المیزان، ج 18 ، ص 130
ابن طاووس، علی بن موسی، همان، ص 209 ;المجلسی، محمد باقر، همان، ج 94 ، ص 85 ، ح 5 ;الصدوق، محمد بن علی بن الحسین،
صفحه 12 از 64
237 ;المجلسی، - 8 . براي مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: ابن طاووس، علی بن موسی، همان، صص 207 . همان ج 2، ص 424 ، ح 1
11 . ر.ك: الکلینی، محمد بن یعقوب، . 10 . همان، ص 219 . محمد باقر، همان. 9 . ابن طاووس، علی بن موسی، همان، ص 218
الکافی، ج 1، ص 514 ، الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 432 ;شبراوي، عبداللّه بن محمد،
. الأتّحاف بحبّ الأشراف، ص 179 ;ابن صبّاغ المالکی، نورالدین علی بن محمد، الفصول المهمّۀ فی معرفۀ الأئمّۀ، ص 310
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی کورانی
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی کورانی موضوع: پرسش و پاسخ درباره عصر ظهور و حکومت جهانی حضرت
مهدي(ع) حکومت جهانی حضرت چه هنگام محقق می شود؟ ما از این که درباره تحقق زمان ظهور به طور قطع سخن بگوییم نهی
شده ایم ولی در نزد شیعه علاماتی براي ظهور است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) آنها را ذکر کرده اند، آنطور که ما فهمیدیم این
علامات نزدیک هستند، و الان ما در عصر ظهور هستیم اما تعیین وقت ظهور ممکن نیست. منظورم توقیت نیست، منظورم این است
که در چه برهه اي از تاریخ و در چه شرایطی خاص ظهور انجام می گیرد. منظورتان حوادث و اتفاقات سال ظهور است؟ بله، دقیقاً.
جریانات زیادي به وقوع می پیوندد، من معتقدم، تمرکز سیاست جهانی در عراق مسئله مهمی است، عصر ما با هر عصري فرق می
کند؛ چرا که انقلاب ایران پرونده شیعه در جهان امروزي را باز کرده و نشان داده است که در سیاست جهانی چیز جدیدي است،
حوادث و اتفاقاتی که در این عصر افتاده است نزد شیعه از علامات ظهور است. از ماه رجب تا محرم حوادثی پیش می آید ( 6 ماه
قبل از ظهور) ما روایاتی هم در این زمینه داریم، که مثلًا در رجب یمانی و سفیانی می آید یا اینکه خداوند متعال در یک شب
امرش را ظاهر می کند و همچنین داریم که ایشان در هشت ماه به طور خیلی سریع، بر مناطق اسلامی جهان تسلط می یابد، و
همچنین از عقاید شیعه است که اتفاقاتی می افتد که شهرها و حکومتهاي اسلامی طی آن حوادث به بن بست می رسند، این بن
بست و گره فقط به دست حضرت(ع) باز می شود، پس حوادثی که منجر به ظهور حضرت می شوند زیاد هستند مثلًا در تفاسیر
علاماتی مختلف مثل باد و... » آیاتنا فی آفاق « آمده است که ممکن است منظور از » سنریهم آیاتنا فی آفاق و فی انفسهم « ذیل آیه
باشد، همچنین در شهرها حکامی وجود دارند که از اطاعت حضرت سرباز می زنند. ویژگیها و خصائص حکومت جهانی حضرت
چیست؟ البته محدود کردن ویژگیها و خصائص حکومت حضرت سخت است اما آنچه که هست این است که همه چیز جدید
است، همه حکومت حضرت جدید است، من معتقدم که حکومت، دنیا، زندگی، شناخت، و نظام، همه چیز جدید است، همه
حکومت حضرت جدید است، ما به هیچ عنوان نمی توانیم حکومت حضرت را با آن چیزي که الان از حکومتها می دانیم مقایسه
کنیم و حتی نمی توانیم حکومت حضرت را توصیف کنیم. براي مثال: قوانین، وزارت داخلی، وزارت خارجی، آزادي، همه اینها در
حکومت حضرت به طور دیگري هستند. مثلًا وضع اقتصادي کاملًا فرق می کند، تعاملات، فهم مردم، شناختشان، همه اینها، همه
این ها جدیدند. اگر بخواهیم مصداقی بحث کنیم، مثلًا ویژگیهاي اقتصادي زندگی در آن دوران را بفرمائید؟ ما نمی توانیم اقتصاد
الان را با اقتصاد حکومت حضرت مقایسه کنیم، ببینید، مثلًا داریم که در آن زمان زمین هر چه دارد بیرون می ریزد، طلاها و گنجها
از زمین خارج می شوند دیگر در زمین نباتاتی وجود ندارد، وضع اقتصادي، علمی، رفت و آمد در زیرزمین و در آسمانها همه چیز
جدید است. مثلًا داریم که در راه بین عراق و حجاز رودها و سرسبزیهایی است ولی الان صحراست، من از عراق به حجاز رفتم با
یک ماشین، 7 روز طول کشید، سه روزش را فقط تیمم می کردیم براي نماز، چگونه نهرها و سبزه هایی وجود خواهد داشت؟ همه
چیز عوض می شود، همه چیز. دوران قبل از ظهور علائم چگونه است؟ دقیقاً مثل الان. ان شاءاللَّه، گفتم، مسلمانها به یک راه بسته
می رسند، نظامهاي جهانی همه شان شفاف می شوند، زمین پر از ظلم و جور می شود حتی ظلم و ستم آمریکا را در خانه هایمان
حس می کنیم. مردم از دین فرار می کنند و در اینجاست که یک توجه عمیقی به دین می شود و مردم پیوسته نام حضرت را می
صفحه 13 از 64
برند و نام او را به نیکی یاد می کنند. چطور در آن فضاي که همه اش ظلم و فساد و جور است ما می توانیم یک فضاي جدید
ببینیم؟ البته، انحراف هست اما در یک زمانی مردم ناجی و نجات را می خواهند، اینهایی که دین دارند خواستار نجات می شوند
البته کمند، ولیکن مردم نظامها و افکار موجود را طرد می کنند نظام سرمایه داري، کمونیست، دموکراسی و... و از چیز جدیدي
آگاه می شوند و... وقتی حکومت حضرت به پا می شود چه کسانی متنعم و بهره مند می شوند؟ شیعیان، مسلمانها، موجودات؟
شیعیان، حاکمان در روي زمین می شوند، اما کدام شیعه؟ خیلی از شیعه ها مخالف حضرت می شوند، و خیلی از غربیها با امامند، و
با او همراهند، پس اینجا ما یک تغییري در حرکت شیعه داریم، اما کسانی که شیعه هستند که در ماههاي اول دور ایشان جمع می
شوند، اینها همان حاکمان جهان هستند، تبعاً 313 نفر هستند، اینها کسانی هستند که خداوند آنها را از اقصی نقاط دنیا انتخاب می
کند. این 313 نفر را آیا می شود در روایات پیدا کرد که چه کسانی هستند؟ از اقصی نقاط دنیا هستند، روایاتی که می گویند از
تهران 5 نفر، از گیلان 5 نفر، از بحرین فلان مقدار و... اصلًا سند ندارند. روایاتی هم که شهرهاي اینها را مشخص می کند اصل
نیستند. حتی براي یکی از علماي شیعه این چیزها ثابت نشده است، و نص روایی قطعی که ما داریم این است که خداوند آنها را
جمع می کند در یک شب از اطراف دنیا. آیا این 313 نفر خصوصیتهاي خاصی دارند؟ زبان امام را می فهمند، او را می شناسند، و
به او اعتقاد دارند، و فدایی او هستند، درجه اخلاصشان بسیار بالاست. آیا می شود الان کسی در مسیري قدم بردارد که احتمال
بدهد شاید یکی از صحابه امام باشد؟ بله، ممکن است، لکن کسی جز خدا آنها را نمی شناسد، چون خداوند آنها را انتخاب کرده
است براي حضرت مهدي(ع)، اصحاب حضرت مثل انبیاء هستند که خداوند آنها را انتخاب می کند و تا آن روز کسی آنها را نمی
شناسد، به یک شب در مکه جمع می شوند. مدت حکومت حضرت چقدر است؟ در یک روایتی که از منابع سنی است آمده است
که ایشان 7 سال حکومت می کنند. بعدش هم کشته می شند و بعدش قحطانی ظهور می کند. البته این روایت سندي ندارد. شاید
اصلش این باشد که صلح با روم 7 سال ادامه پیدا می کند. حضرت مسیح(ع) بین حضرت و روم واسطه می شوند، رومیها 7 سال به
صلح پایبندند، ولی بعد از 7 سال آن را نقض می کنند. نزد ما علماي شیعه حکومت حضرت بسیار طول می کشد نمی شود قبول
کرد که ایشان 7 سال فقط حکومت می کنند، آنچه که مهم است این است که حکومت حضرت صدها سال طول می کشد و
بعدش در عالم وضع دیگري به وجود می آید. بعد از حکومت حضرت چه اتفاقاتی می افتد؟ روایاتی صحیح وجود دارد مبنی بر
رجعت امام حسین(ع) و همچنین پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان حضرت علی(ع). روایاتی که می گوید 12 امام برمی گردند؟ نه، ما
اعتقاد نداریم که همه شان برمی گردند. یعنی فقط امام حسین(ع) برمی گردند؟ امام حسین(ع) اولین کسی است که برمی گردند،
بعد پیامبر، بعد امیر مؤمنان و بعد برخی از مردم، چه خوب و چه بد برمی گردند. در روایت داریم وقتی که حکومت حضرت می
آید اول جنگ را داریم بعد صلح را؟ درسته؟ بعد از صلح مدتی حکومت می کنند بعد از این مدت رجعت انجام می شود؟ حتماً.
اول رجعت بعد از آن یک جنگ دیگري داریم؟ نه. نزد ما محاکمه است نه جنگ، فقط در زمان حضرت، جنگ دجال را داریم،
در اول، 8 ماه اسلام جهان را می گیرد، سپس حضرت مسیح ظهور می کند و صلحی بین او و بین مردم برقرار می شود، صلح 7
سال طول می کشد، بعد جنگی پیش می آید، جنگ با روم پیش می آید، بعد تمام عالم را می گیرد و بعدش دجال ظهور می کند
و بعد از دجال دیگر به عقیده ما جنگی وجود ندارد. چقدر در منابع شیعی راجع به دجال روایت داریم؟ ما معتقدیم که دجال بعد
از ظهور حضرت پیدایش می شود، و سنی ها برخی شان معتقدند قبل از ظهور و برخی می گویند با حضرت می آید. اهل سنت
خیلی دجال را بزرگ کرده اند و از آن اسطوره اي ساخته اند، در شیعه اینطور نیست دجال یک شخصیتی حقیقی است که یهودي
است و پیروان او ناصبی هستند. ویژگیهاي دجال چیست؟ در آن زمان علم تغییر پیدا می کند و رشد پیدا می کند. او از گوناگونی
علمها استفاده می کند و همچنین از شعبده و سحر و حرکتی ضد امام را آغاز می کند. آیا می شود از ویژگیهایی که در منابع اهل
سنت در مورد دجال داریم بفرمائید؟ سعی می کنند که او را با آمریکا و اسرائیل تطبیق دهند، اما شیعه این را قبول ندارد، دجال بعد
صفحه 14 از 64
از امام است نه قبل از آن. در میان اهل سنت نظر واحدي وجود ندارد، بعضی ها می گویند که دجال وجود دارد، و الان در مصر
است اسمش هم عبداللَّه بن ساعد است. خصوصیات ظاهري اي که می گویند مثلًا فاصله چشمها و... آیا صحیح است. نه صحیح
نیست. می گویند دجال قدرتهایی دارد که زنده می کند و می میراند. خیر، اینها صحیح نیستند. فاصله رجعت تا قیامت چقدر است؟
خدا می داند. آیا فاصله اي هست یا نه؟ البته بله. فاصله زیادي هست. مراحلی طولانی وجود دارد، بعضی ها هم فکر می کنند
حضرت مهدي قیام می کنند و قیامش منتهی به قیامت می شود این تصور بسیار ساده اي است. در تمام این مدت امام و حجتی
داریم؟ لاتخل الارض من حجۀ الا اربعین یوماً قبل القیامه. پس آن 40 روز چه می شود؟ نمی دانم، این 40 روز خداوند اهل زمین
را ترك می کند. این روایت اگر صحیح باشد، نوعی امتحان است. نحوه مرگ یا شهادت حضرت مهدي(ع) چگونه است؟ یا اینکه
می گویند پس از شهادت حضرت تا قیامت امام حسین(ع) زنده اند؟ چنین چیزي نداریم، ما معتقدیم حکومت ایشان آن قدر طول
می کشد تا اینکه از پیري ابروهایشان به پائین میل می کند، طبیعی است که می میرند. روایتی نزد شیعه که ایشان کشته می شوند
وجود ندارد، من روایتی به هیچ عنوان پیدا نکردم از اهل بیت که ایشان کشته می شوند، اینجور روایات یا روایات مرسله هستند یا
امامها « اینکه سندي ندارند و یا اینکه از مصادر اهل سنت هستند. ممکنه ایشان به طور طبیعی بمیرند، و اما آن حدیثی که می فرماید
ممکنه بگوئیم، امام از این حدیث مستثنی هستند، ما نمی توانیم حکم کنیم که ایشان کشته می شوند، » یا شهید شدند یا مسموم
نصی بر این روایت نداریم. ادله اي را که براي اثبات طول عمر حضرت می آورند این است که حضرت به علم صحت نفس واقفند
که چطور می شود این بدن سالم بماند آیا این صحیح است. بله. البته مسأله حضرت ماوراء این مسأله است. براي خداوند خیلی
آسان است که عمر کسی را طولانی کند. پس چطور ایشان می میرند؟ به طور طبیعی. روایتی است که می گوید خداوند به
عزرائیل می گوید آیا کسی باقی مانده است، عزرائیل می گوید، خیر، جز خودم، خداوند به عزرائیل می گوید: بمیر، پس او می
میرد. مشهور است که یک زن یهودیه حضرت را شهید می کنند آیا این صحیح است؟ نداریم، اصلًا پیدایش نکردیم. اصلًا چنین
روایتی وجود ندارد، در منابع شیعی ما چنین روایتی وجود ندارد، چه بسا مردم از منابع سنی این روایت را گرفته باشند، اگر هم
سندي این روایت داشته باشد ما به آن نرسیده ایم، این هم ممکن است. آیا حضرت خضر هم در آن زمان هستند؟ بله. خضر کسی
است که علم لدنی دارد. ایشان دستشان باز است، او حق وتو دارد می تواند بگوید فلانی اجازه ازدواج با فلانی را ندارد، فلانی در
تهران سکونت نکند و... حضرت خضر تا چه موقعی زنده هستند؟ یک روایتی داریم که می گوید تا قیامت باقی خواهند ماند. یعنی
بعد از حضرت هم زنده اند؟ بله. آیا ما مجموعه روایاتی داریم که بگوید با چه کیفیتی حضرت جامعه را اداره می کند؟ بله. 313
نفر در جهان تقسیم می شوند. به 313 منطقه و آنجا را اداره می کنند. و هر یک از این اشخاص منطقه اي را اداره می کنند و تمام
این حاکمان دائماً تسلیم امر امام زمان هستند. آیا اصول و قوانین مشخصی در روایات آمده است؟ ممکن است حضرت براي آنها
قانونهایی بنویسند و سپس بگویند. هر هنگام که در مسئله اي شک کردید پس به کف دستتان نگاه کنید. به وسیله یک معجزه اي
آن قانون و مسئله را خواهید فهمید. این نظامی که حضرت بپا می کنند آیا ادامه این وضعیتی است که الان داریم، یا اینکه یک
فضاي کاملًا جدیدي است؟ بله. یک فضاي جدیدي است. نظام زندگی جدید است. الان علمی که در نزد ماست 2 علم است. 25
علم دیگر به آن اضافه می شود، در واقع یک تحول واقعی است. آیا ممکن است فضاي شهري و نظام شهري کاملًا عوض شود.
همه آنها تغییر می کند، الان تهران بعد از 50 سال فرق کرده است و در زمان حضرت باز هم فرق می کند. اصلًا مفهوم شهر،
مفهوم دولت، راههاي مختلف همه فرق خواهند کرد. در نشانه هاي ظهور افرادي مثل سید حسنی، سید خراسانی و... داریم، نظر
شما چیست؟ چه کسی این ها را گفته است، شما این ها را بزرگ کرده اید، سید حسنی، سید خراسانی، سید حسینی، سید موسوي
از کجا آوردید اینها را، در روایات اساسی و اصلی ما چند نفر آمده است: 1. خراسانی؛ 2. یمانی؛ 3. سفیانی و همچنین شخصیاتی
همچون نفس زکیه. الان یک سري از افراد خاصی را تطبیق می کنند؟ ممکن نیست. می گوئیم ان شاءاللَّه. آرزو می کنیم این
صفحه 15 از 64
طوري باشد. بعضی ها قائل هستند که الان سفیانی زنده است؟ من این را از 40 سال پیش دارم می شنوم، می گویند او در یک سپاه
سوري است. شیخ بهلول رفت به سوریه و شخصی را در میان سپاه دید و گفت صورت او مثل صورت سفیانی است. البته این خبر
دقیقی نیست. صحیح نیست. از نشانه هاي ظهور آیا چیزي داریم که بگوئیم که الان دقیقاً مصداقش این است و اتفاق افتاده است.
بله. حوادث عراق قطعی است. انقلاب عراق قطعی است. و اتصال عالم به بعضی دیگرش. درباره حوادث اخیر عراق نظرتان
چیست؟ آنچه که در عراق گذشت، کل قضیه عراق علامت است. روایاتی خاطرتان هست که بعضی از حوادثی که اخیراً اتفاق
افتاده است بشود گفت که علامات ظهور هستند؟ در روایتی، شیخ صبانی هست که اهل عراق او را می کشند وقتی که سفیانی
خروج می کند و شیخ صبانی همان صدام است و بعضی می گویند مکانش در تکریت است و در دمشق به قتل می رسد. احتمال
می دهیم صدام باشد. آیا در مجموعه روایات صحبتی از آمریکا هم هست. بله. روم با حیله اي در عراق حاضر می شود. روم همان
آمریکاست. روم طرف مقابل جنگ با حضرت مهدي(ع) است.
شما هم خیلی وقته منتظرید؟
نرگس جورابچیان آفتاب در حال طلوع است. روزي نو آغاز شده، پنجره را باز می?کنم و هواي یک آفتاب رنگ پریده تازه طلوع
را به داخل ششهایم هدایت می?کنم. سینه?ام سنگین می?شود. احساس می?کنم ششهایم را از دود پر کرده?ام. این هوا، بوي
شبنم و رنگ آفتاب ندارد. رادیو را روشن می?کنم. مجري رادیو با حرارت خاصی از کودکان، سالمندان و بیماران قلبی تقاضا
می?کند که تا حد امکان کمتر از خانه?ها خارج شوند و هشدار می?دهد که به دلیل پدیده وارونگی هوا، هواي تهران در وضعیت
قرار دارد. و بعد هم با بی?تفاوتی خاص این روزها، یک ترانه بی?ربط پخش می?شود... در حالی که رادیو را » خطرناك «
منظورش این بود که هواي سربی براي جوانها مفید است. اصلًا ویتامین « : خاموش می?کنم، بلند بلند هم با خودم حرف می?زنم
از خانه خارج می?شوم. ترجیح می?دهم به آسمان نگاه نکنم. دل آدمی از این آفتاب ». دارد. آي جوانها! تا می?توانید تنفس کنید
با وجود این هواي خاکستري، ماشینهاي خاك ،»( ولی?عصر(ع « می?شوم. خیابان »( ولی?عصر(ع « بی?رمق می?گیرد. وارد خیابان
گرفته، راننده?هاي عصبانی و درختهاي زرد و پژمرده، هنوز هم زیباترین خیابان تهران است. به تجریش که می?رسم، مثل همیشه
روبروي گنبد امام?زاده صالح(ع) می?ایستم و به رسم ادب سلام می?دهم. گنبد آبی?اش غرق در دود است. کسی از پشت،
دلم می?گیرد از تنه بی?تفاوتی?اش، از این?که حتی در میان این آسمان »! خانم سر راه نایست « : شدیداً با من برخورد می?کند
سربی، آبی گنبد را ندیده. آدمها با عجله از کنار یکدیگر عبور می?کنند و گاه دنبال اتوبوسها می?دوند، بی?آن?که حتی به
می?ایستم. من دومین نفر هستم. نفر »( میدان ولی?عصر(ع « نگاهی بیندازند. در صف اتوبوس » حرم « پرواز فوج کبوتران به سوي
اول، خانم پیري است که با گوشه روسري، بینی و دهانش را پوشانده. نگاهی به من می?اندازد و با دست به اگزوز اتوبوسی اشاره
گفته?اند امروز هوا خیلی آلوده است. اي کاش بیرون « : می?کند و سري به علامت تأسف تکان می?دهد. می?گویم
بنشینم گوشه خانه که چی؟ هر روز هوا « : براي لحظه?اي روسري را از جلوي صورتش دور می?کند و می?گوید ». نمی?آمدید
بعد دوباره روسري »... همینطوره. یه روز یک کمی بهتر، یه روز مثل امروز، فاجعه! ترجیح می?دهم بین مردم بمیرم تا گوشه خانه
را جلوي دهانش می?گیرد و سرش را پایین می?اندازد. شاید نمی?خواهد غبار غمی را که در چشمانش نشسته ببینم. براي این?که
چند لحظه بدون این?که حرفی بزند، نگاهم می?کند. و بعد »؟ شما خیلی وقته منتظرید « : موضوع را عوض کرده باشم، می?پرسم
و سکوت می?کند. اما من احساس می?کنم هنوز حرفش تمام نشده. نمی?دانم به نظرم »... منتظر؟ آره، خیلی وقته « : می?گوید
ي که او گفته تفاوت دارد. چشم از او برنداشته?ام که اتوبوس هم می?رسد. مثل » منتظر « ي که من گفته?ام با » منتظر « آمده یا واقعاً
اینهم از حق تقدم! خدا آخر و عاقبتمان را « : همیشه مردم به سمت اتوبوس هجوم می?برند. پیرزن لبخند تلخی می?زند و می?گوید
صفحه 16 از 64
از آرامش او لذت می?برم. نگاههاي پیرزن و درد دلهایش بوي آشنایی می?دهد. سوار اتوبوس که می?شوم، ». به خیر کند
اگه صاحب این زمونه بیاد... نگاهش را بین دو « : کنارش می?ایستم. باز هم نگاهش را به من می?دهد و با حالتی غریب می?گوید
یادم می?آید که مدتهاست آدمها در چشمان یکدیگر نمی?نگرند. شاید به این خاطر که کمتر حقیقت را .» چشم تقسیم می?کند
به پسر کوچکی که ماسک کهنه و کثیفی بر صورت زده و چند پاکت » اگه بیاد مگه می?ذاره اوضاع اینجوري بمونه « . می?گویند
پسرك به اتوبوس ما هم » مگه می?ذاره این طفل معصومها آواره بمونند « : فال حافظ در دست دارد اشاره می?کند و می?گوید
نفسش سخت و پر صدا از .»! نیت کن خانوم... می?شه 100 تومن « ، صدایش می?کنم » فال... فال... فال حافظ « : سري می?زند
سینه?اش خارج می?شود. نیت و فال را فراموش می?کنم، به سویش برمی?گردم اینبار نگاهش با من نیست. دل به نقطه?اي دور
وقتی بیاد، اول از همه، چادر عدالت روي سر همه دنیا می?کشه تا هر کس هوس « : دست داده، چشمانش روشن و پر امید است
این مرضهاي عجیب و غریب، همه?اش از بی?ایمانیه. وقتی « : مکث کوتاهی می?کند »... نکنه یه تفنگ برداره و لشگرکشی کنه
چشمهایش حالت غریبی دارد. احساس می?کنم دریچه?اي به سویش گشوده شده و »... بیاد، اینجور مریضی?ها ریشه?کن می?شه
یعنی می?شه ما هم توي زمونه حکومت آقا « : روزگار سبز ظهور را به وضوح می?بیند. مشتاق و امیدوار به سویم برمی?گردد
به حرفهایش فکر می?کنم. .»... ان?شاءاللَّه « : دلم می?لرزد. نگاهم را از چشمانش می?گیرم و به کف اتوبوس زل می?زنم »؟ باشیم
در رؤیاي شیرین حضور و مدینه فاضله پس از ظهور امام نازنینم غرق هستم که صداي فریاد راننده مرا به دنیاي خاکستري امروز
از لحن خشن و صداي بلندش، پشتم می?لرزد. همه با حالتی بی?تفاوت نگاهش می?کنند. »؟ این بلیطو کی داده « : پرتاب می?کند
حالا همه »... یا بیاد بلیط همین ماه رو بده، یا راه نمی?افتم « : راننده، بلیط را با عصبانیت پاره می?کند و کف اتوبوس می?ریزد
اعتراض می?کنند. راننده با لجبازي بچه?گانه?اي ایستاده. پیرمردي بلند می?شود، یک بلیط از جیبش بیرون می?آورد و
یاد کودکی خودم می?افتم، این?که بزرگ?ترها براي راضی کردن ما همیشه ». بیا بگیر پسرجان! صلوات بفرست « : می?گوید
شکلاتی در جیب داشتند! من و پیرزن دیگر حرفی نمی?زنیم. فقط گاه?گاهی یکدیگر را نگاه می?کنیم و لبخندي می?زنیم.
گاهی با لبخند و سکوت راحت?تر و بهتر می?توان صحبت کرد. نیمه?هاي راه، او خداحافظی می?کند و پیاده می?شود. من
رسیده است. من »( ولی?عصر(ع « اتوبوس تقریباً به میدان .»... عدالت، سلامت، امنیت، صداقت « : می?مانم و واژه?هاي آرمانی او
هنوز غرق صحبتهاي پیرزن هستم. با بی?حوصلگی از اتوبوس پیاده می?شوم. مغازه?ها و زرق و برق ویترینها، مردم را به سوي
خود جذب می?کنند اما قیمتهاي بالا و بی?منطق اجناس، به همان سرعت مردم را دور می?کنند. تمام فکر و دلمشغولی?ام،
حرفهایی است که مدتها بود فراموش کرده بودم: واژه?هایی که بسیار به?کار می?روند، آنقدر زیاد که از معنی اصلی خود دور
می?شوند. حال امروز من، مناسب این خیابانهاي شلوغ و آدمهاي بی?هدف نیست. فراموش کرده?ام براي چه اینجایم. لحظه?اي به
بهانه نگاه کردن خرده ریزهاي یک دستفروش می?ایستم و سعی می?کنم به راهی که امروز خداوند پیش رویم گذاشته، نگاهی
بیندازم: صبح... در یک هواي آلوده تنفس کردم... یک نفر شدیداً به من برخورد کرد... کبوتران پرواز می?کردند... پیرزن چشم
انتظار بود... کودکی با یک ماسک رنگ و رو رفته پرسه می?زد... یک بلیط پاره چرخ خورد و کف اتوبوس آرام گرفت... حالا
غوطه?ور بوده?ام. پشت تمام این اتفاقات، حتماً یک نکته »( ولی?عصر(ع « هستم و تمام راه در نام زیباي »( ولی?عصر(ع « در میدان
اساسی، یک درس مهم پنهان است. به سمت دیگر خیابان می?روم و منتظر اتوبوس می?شوم. باید بازگردم... پاکت مچاله شده
فال حافظ را باز می?کنم: بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روي ظفر نقاب
دین پناه رسید خانمی » مهدي « انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که
.»... منتظر؟... خیلی وقته. به اندازه یک عمر « - .»؟ شما خیلی وقته منتظرید « : کنارم می?ایستد
از قنوت عارفان
صفحه 17 از 64
اَللّهفم افنّا نَشکفو افلَیکَ فَقدَ نَبفیّفنا و غَیبَۀَ افمامفنا وَ قفلَّۀَ عَدَدفنا وکَثرَةَ اَعدائفنا وَ تَظاهفرَ الَاعداءف عَلَینا و وفقفوعَ الففتَنف بفنا،
فَفَرّفج ذلفکَ اللّهفمَّ بفعَدلف تفظهفرفهف وَ افمامف حَقّف نَعرفففهف، افلهَ الحَقّف. آمینَ رَبَّ العالَمینَ. 1 خداي فریادرس من! به
شکایت نزد تو آمدم امّا نمی?دانم از کدامین درد بایدم نالیدن، از فراق محبوب تو مصطفی(ص) یا غیبت آشکارترین حجّتت بر
گستره هستی، از کمی دوستان یکرنگ و یکدل یا بسیاري دشمنان هرزه، از هجوم ناپاك مردمان یا برآمدن طوفان?هاي بلا،
نمی?دانم کدامین رنج، دست نوازش تو را بر سرم می?کشاند لیک کویر تفتیده جانم باران عدل تو را انتظار می?کشد، تا کام
خشکیده?اش سیراب گردد و دل آزرده?ام ظهور عزیزي را می?طلبد تا عمیق زخم?هایش التیام یابد. به لطف و رحمتت دل
. بسته?ام پی?نوشتها : 1 . دعاي قنوت امیرالمؤمنین(ع) مستدرك?الوسایل، ج 1، ص 319
الوتر الموتور والمنتقم الموعود- 1
علیاکبر مهديپور نقد و بررسی چند حدیث مشهور امسال در حالی به استقبال یکهزار و یکصد و هفتادمین سالروز میلاد مسعود
مورد تهاجم شدید استکبار جهانی و ایادي داخلی آن قرار دارد و » مولود کعبه « میرویم که آستان ملک پاسبان » موعود کعبه «
کهنسالترین آکادمی علمی شیعیان سختترین روزهاي خود را در حیات علمی هزارساله پشت سر میگذارد. بسیار طبیعی است
که شیعیان شیفته و منتظران دلباخته منجی جهانی و مصلح آسمانی، در کوران حوادث خونبار و بحران جنایات مرگبار، بیش از هر
مقطع دیگري به یاد انتقام الهی، در اندیشه منتقم جهانی و در انتظار بیرون آمدن آن دست انتقام خدایی از پشت پرده غیبت طولانی
باشند. باز هم بسیار طبیعی است که در این مقاطع حساس، یک سلسله تردیدها و شبهات حساب شده، از سوي تئوريپردازان و
کارشناسان مغرض مسائل منطقهاي و دشمنان قسم خورده اسلام که توسط دوستان ناآگاه نیز بزرگنمایی شده، اذهان جمعی را به
بررسی چند حدیث شبههناك « خود مشغول سازد. پیش از این، در برخی از فصلنامههاي فرهنگ مهدویت، مطالبی تحت عنوان
به دوستداران فرهنگ مهدویت تقدیم شده و شماري از احادیث مشهور ولی بیپایه مورد بحث و انتقاد » پیرامون آفتاب عالمتاب
قرار گرفته، در این نوشتار نیز به ابعاد دیگري از این مسأله میپردازیم و یادآور میشویم که حق مطلب در چند صفحه ادا نمیشود
و بحث کامل، تألیف کتاب مستقلی را طلب میکند. س دست انتقام الهی در آستین غیبت یکی از اسامی گرامی آن ویرانگر
است. واژه » منتقم « ، کاخهاي ظلم و استبداد و بازستاننده حقوق از دست رفته تودههاي مظلوم جهان، حضرت بقیۀاللَّه ارواحنا فداه
اطلاق شده، که به برخی از آنها در اینجا اشاره میکنیم: 1. خداوند منان در شب » دست انتقام الهی « منتقم در احادیث فراوانی به
معراج چهره درخشان امام زمان(ع) را چون خورشیدي فروزان به پیامبر عظیمالشأن اسلام ارایه داده فرمود: یا محمد و عزّتی و
جلالی، إنّه الحجّ ۀ الواجبۀ لأولیائی والمنتقم من أعدائی. 1 اي محمد به عزت و جلالم سوگند که او حجت واجب بر دوستان من، و
منتقم از دشمنان من است. 2. نیز در شب معراج در همینباره فرمود: و هذا القائم الّذي یحلّل حلالی و یحرّم حرامی و به أنتقم من
أعدائی. 2 این ایستاده همان است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام میکند، من به وسیله او از دشمنانم انتقام میگیرم. 3. روز
عاشورا پس از هنگامه شهادت، فرشتگان به ضجّه درآمدند و عرضه داشتند: بار خدایا با حسین، برگزیده تو و فرزند پیامبرت
چگونه رفتار کردند؟! خداوند شبح حضرت قائم(ع) را براي آنان نمودار ساخت و فرمود: بهذا أنتقم له من ظالمیه. 3 با همین -
ایستاده - انتقام حسین(ع) را از ستمگرانش میگیرم. 4. حضرت موسی بن جعفر(ع) در تعقیبات نماز عصر عرضه میداشت: و أن
تعجّل فرج المنتقم لک من أعداءك. 4 و در فرج منتقم خود از دشمنانت تعجیل بفرما. نوفلی - راوي حدیث - به امام کاظم(ع)
عرض کرد: این دعا در حق چه کسی است؟ فرمود: ذلک المهديّ من آل محمّد(ص). 5 این دعا در حق حضرت مهدي از آل
5. احمد بن اسحاق قمی 7 به امام محمد(ع) میباشد. آنگاه به تفصیل از سیرت، صورت و نشانههاي ظهورش سخن گفت. 6
صفحه 18 از 64
عسکري(ع) در سامرا عرض کرد: امام بعد از شما کیست؟ امام(ع) برخاسته به اندرون رفت، فرزند دلبندش را که حدوداً سه ساله
بود و چهرهاش چون ماه چهارده شبه میدرخشید وارد مجلس کرد و خطاب به احمدبن اسحاق فرمود: اگر نبود که تو در نزد خدا و
حجج الهی عزیز و گرامی هستی، من فرزندم را به تو نشان نمیدادم. احمد بن اسحاق از نشان امامت پرسید، یک مرتبه آن نور
دیده لبهاي نازکتر از گلاش را حرکت داد و به عربی فصیح فرمود: أنا بقیّۀاللَّه فی أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد
عین. 8 من تنها بازمانده الهی هستم، من دست انتقام الهی از دشمنان اویم، پس از مشاهده دیگر از نشانه مپرس. در احادیث یاد شده،
در لغت به » ثأر « . میباشد » ثأر « از ریشه » الثّائر « به آن حضرت اطلاق شده است. یکی دیگر از القاب گرامی حجت خدا » منتقم « واژه
به » ثائر « 3. خون. 12 بر این اساس 2. طلب خون؛ 11 به معناي خون هدر رفته؛ 10 » طلّ « معانی زیر آمده: 1. خون مطالبه شده 9 مقابل
یکی از القاب حضرت » ثائر « معناي خونخواه و طالب خون است. 13 ولی خونخواهی که تا انتقام خونش را نگیرد آرام نشود. 14
بقیۀاللَّه، ارواحنا فداه، است، که خداوند منان در شب معراج حضرت مهدي(ع) را با این لقب به حبیبش معرفی نمود: 6. حضرت
احدیت جلّت عظمته، در شب معراج پس از بیان خلعت نورانی چهارده نور پاك، خطاب به خواجه لولاك فرمود: یا محمد! آیا
دوست داري آنان را مشاهده کنی؟ حضرت ختمی مرتبت عرضه داشت: آري، پروردگارا. خطاب شد به طرف راست عرش بنگر.
چون نگریست، نور حضرت زهرا و ائمه هدي(ع) را در حال قیام و مشغول عبادت مشاهده نمود و حضرت مهدي در میان آنان
چون ستارهاي فروزان میدرخشید. یا محمد! هؤلاء الحجج، و هذا الثّائر من عترتک. 15 اي محمد! اینها حجتهاي من هستند و این
یعنی منتقم و خونخواه عترت پیامبر » ثائر « عترت تو میباشد. در این حدیث شریف خداوند ولیّ خودش را به عنوان » خونخواه «
تعبیر شده، از جمله در فرازي از » ثاراللَّه « ( معرفی نموده است. در بسیاري از زیارات مأثور از پیشوایان معصوم از امام حسین(ع
طلب خون یا خون طلب شده باشد، معناي این :» ثار « زیارت عاشورا 16 میخوانیم: السلام علیک یا ثاراللَّه وابن ثاره. 17 اگر معناي
فراز از زیارت عاشورإ؛ چنین میشود: سلام بر شما اي خون طلب شده الهی و پسر خون طلب شده الهی. یعنی: خونخواه امام حسین
به معناي خون باشد، معناي فراز یاد شده چنین میشود: سلام بر شما اي » ثار « و پدرش امیرالمؤمنین(ع) حضرت احدیت است. و اگر
به سوي لفظ جلاله از باب اضافه تشریفیه میشود، همانند اضافه بسیاري از » ثار « خون خدا و پسر خون خدا. در این صورت اضافه
19 ، به امیر » یمیناللَّه « به حجرالاسود ،» روح اللَّه « : 18 ، به حضرت عیسی » بیتاللَّه « : واژهها به لفظ جلاله، یعنی همانگونه که به کعبه
میگوییم. 7. در فرازي از زیارت » ثاراللَّه « میگوییم 20 به امام حسین(ع) نیز » لساناللَّه « و » جنباللَّه « ،» عیناللَّه « و ،» حبلاللَّه « : مؤمنان
عاشورا میخوانیم: فأسأل اللَّه الذي أکرم مقامک، أن یکرمنی بک و أن یرزقنی طلب ثارك مع إمام منصور من آل محمد(ص). 21
از خداوندي که جایگاه ترا گرامی داشت، مسألت میکنم که به جهت تو مرا نیز گرامی بدارد و روزي کند که خون ترا در محضر
امام نصرت یافته از آل محمد(ع) مطالبه نمایم. 8. و در فراز دیگري از آن میخوانیم: و أن یرزقنی طلب ثارکم مع إمام مهدي ظاهر
ناطق بالحق منکم. 22 مرا روزي کند که در خدمت حضرت مهدي به حق ناطق، که از شما خاندان ظهور خواهد کرد، خون شما را
مطالبه نمایم. 9. در یک حدیث طولانی امام صادق(ع) فضایل، مناقب و ویژگیهاي اصحاب خاص حضرت مهدي(ع) را میشمارد،
است. 10 . امام رضا(ع) در مورد 4000 » اي منتقمان خون امام حسین « از جمله میفرماید: شعارهم یا لثارات الحسین. 23 شعار آنها
فرشتهاي که از روز عاشوار در کنار قبر امام حسین(ع) منتظر ظهور منتقم آل محمد(ع) هستند، میفرماید: شعار آنها: یا لثارات
است، چنانکه » الموتور « ، الحسین! است. 24 یعنی: اي خونخواهان حسین(ع). 25 یکی دیگر از اسامی حضرت بقیۀاللَّه، ارواحنا فداه
به معانی زیر آمده است: 1. خون؛ » وتر « از ماده » مؤتور « حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: و هو الطّرید الشّرید الموتور بأبیه وجده. 26
.6 5. کسی که خونی از او ریخته شده و خونش گرفته نشده؛ 31 4. صاحب خون و طلب کننده آن؛ 30 3. نقص؛ 29 2. فرد؛ 27 27
گویند که خون عزیزش ریخته شده، نقصی بر جمع او وارد » مؤتور « جنایتی که بر کسی وارد شده. 32 به اولیاي دم از این جهت
شده، تنها گشته، خون عزیزش گرفته نشده، او طالب و منتقم خون عزیز خود میباشد. پس معناي فراز بالا چنین میشود: او رانده
صفحه 19 از 64
شده از وطن است که خون پدر و نیاکانش بر زمین مانده. از اینجاست که در دهها زیارت مأثور از پیشوایان معصوم به امام
است (خون بر زمین مانده) و فرزند » مؤتور « ( تعبیر شده 33 یعنی خون بر زمین مانده. امام حسین(ع » الوتر الموتور « حسین(ع) نیز
یعنی صاحب خون و خونخواه پدر و نیاکان بزرگوارش. در اینجا » الموتور بابیه وجده « رشیدش حضرت بقیۀاللَّه ارواحنا فداه نیز
اشاره به این نکته خالی از فایده نیست که خون در میان مانده منحصر به سالار شهیدان نیست و صاحب خون تنها حضرت بقیۀاللَّه
نیست، بلکه همه امامان معصوم صاحب خون و همه خونهاي به ناحق ریخته شده در طول تاریخ، مورد مطالبه است: 11 . امام
صادق(ع) میفرماید: ألا و بناتدرك ترة 34 کلّ مؤمن. 35 آگاه باشید که خون هر مؤمنی به وسیله ما گرفته میشود. 12 . و در
زیارت مأثور از آن حضرت آمده است: بکم یدرك اللَّه ترة کلّ مؤمن. 36 خداوند به وسیله شما خون هر مؤمنی را میگیرد. 13 . و
لذا در فرازي از دعاي ندبه 37 میخوانیم: أین الطّ الب بذحول الأنبیاء و أبناء الأنبیاء. 38 کجاست خونخواه پیامبران و فرزندان
به معناي طلب کیفر جنایت 39 دقیقاً همانگونه که بر مقتول واقع شده است. 40 یعنی آن دست انتقام » ذحل « جمع » ذحول « . پیامبران
الهی هر جنایتی را که بر یکی از پیامبران و یا پیامبرزادگان واقع شده، دقیقاً همانگونه که انجام شده، از ستمگران انتقام میگیرد.
14 . و در فراز دیگري آمده است: أین الطّ الب بدم المقتول بکربلا. 41 کجاست طلب کننده خون شهید کربلا؟. 15 . در ذیل آیه
شریفه: أذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا. 42 از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: این آیه در حق قائم(ع) است که در هنگامه
ظهور، خون امام حسین(ع) را مطالبه میکند و میفرماید: نحن أولیاء الدّم و طلّاب الترّة. 43 ما اولیاي دم و طلب کنندگان خون -
» الثرّة « آمده، 44 یعنی ما اولیاي دم و طالبان دیه هستیم، و در یک مورد » الدّیۀ « ،» الترّة « عزیزانمان - هستیم. در برخی از منابع به جاي
امام » مقتول « آمده 45 که اشتباه است. 16 . در ذیل آیه شریفه: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً 46 روایت شده که منظور از
قائم(ع) است. 47 در ادامه آیه شریفه آمده است: فلا یسرف فیالقتل؛ کسی که مظلومانه کشته شود » ولیّ او « حسین(ع) و منظور از
براي ولیّ او سیطره قرار دادیم، پس در کشتن اسراف نکند. امام باقر(ع) فرمود: الإسراف فی القتل أن یقتل غیر قاتله. 48 اسراف در
قتل آن است که به جز قاتل شخص دیگري را بکشد. 17 . مرحوم کلینی با سلسله اسنادش از سیف بن عمیره، از اسحاق بن عمار 49
در تفسیر اسراف در این آیه شریفه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود: نهی أن یقتل غیر قاتله أو یمثد بالقاتل. 50 خداوند نهی
در » اسراف « فرموده از اینکه جز قاتل شخص دیگري را بکشد و یا قاتل را مثله کند. آنچه در این دو حدیث شریف در تفسیر واژه
آیه شریفه آمده، کاملًا منطقی و مطابق با ضوابط شرع و محکمات عقیدتی و فقهی ما است، ولی در مقابل حدیث دیگري در همین
رابطه نقل شده که با ضوابط فقه شیعه و محکمات اعتقادي ما سازگار نیست و احتیاج به نقد و بررسی دارد و اینک متن حدیث:
مرحوم کلینی، از علی بن محمد (قتیبی)، از صالح (بن ابی حمّاد)، از حجال (عبداللَّه بن محمد اسدي)، از برخی از اصحابش(؟)، در
تفسیر آیه و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلا یسرف فیالقتل. 51 از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: نزل فی
الحسین(ع)، لو قتل أهل الأرض به ما کان سرفا. 52 در حق امام حسین(ع) نازل شده، که اگر همه اهل زمین را در مقابل او بکشد
اسراف نخواهد بود!! در منابع فراوان این حدیث به نقل از مرحوم کلینی آمده است. 53 بررسی حدیث از نظر سند و محتوا این
حدیث علیرغم وقوع آن در کتاب شریف کافی قابل اعتماد و استناد نیست، که در اینجا بهطور فشرده به برخی از اشکالهاي سندي و
علی بن محمد بن قتیبه نیشابوري، شاگرد برجسته فضل بن « محتوایی آن اشاره میکنیم: اما از نظر سند 1. مرحوم کلینی آن را از
پس » نجاشی « بر او اعتماد کرده، مرحوم » کشی « شاذان نقل کرده، که به تصریح آیتاللَّه خویی قدسسره وثاقتش ثابت نشده 54 تنها
» صالح بن ابی حماد « 2. علی بن محمد نیز آن را از از ستایش فراوان از کشی فرموده: او به کثرت از ضعفا روایت میکند. 55
.3 روایت کرده، که نجاشی امر او را ملتبس دانسته 56 ، ابن غضائري او را تضعیف کرده 57 و علامه درحق او توقف نموده است. 58
عبداللَّه بن محمدي « نقل کرده، و حجال در میان سه نفر مشترك است، ولی در اینجا منظور » حجال « صالح بن ابی حماد نیز آن را از
4. حجال بدون تردید مورد اعتماد است 60 جز اینکه ایشان از برخی از اصحاب نقل کرده و از او نام نبرده و میباشد. 59 » اسدي
صفحه 20 از 64
5. علامه مجلسی نیز به ضعف سند روایت به صراحت داوري کرده خود از کسانی نیست که مرسلاتش در حکم مسند باشد. 61
است. 62 اما از نظر محتوا متن حدیث نیز مشکلاتی دارد که برخی از آنها اشاره میکنیم: 1. این حدیث معارض است با حدیث
دیگري که مرحوم کلینی در تفسیر همین آیه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود: منظور از اسراف که خداوند از آن در این
2. این حدیث معارض است با حدیث آیه نهی فرموده آن است که به جز قاتل، شخص دیگري را بکشد و یا قاتل را مثله کند. 63
3. این حدیث معارض امام باقر(ع) در تفسیر همان آیه که فرمود: اسراف در قتل آنست که به جز قاتل شخص دیگري را بکشد. 64
است با حدیث امام صادق(ع) در تفسیر همین آیه که فرمود: اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر یک نفر کشته
4. این حدیث معارض است با بیان ابنعباس، شاگرد برجسته حضرت علی(ع) که در تفسیر همین آیه فرمود: اسراف در شود. 65
5. این حدیث معارض است با بیان سعید بن جبیر و دیگر یاران در تفسیر آیه قتل آن است که جز قاتل، شخص دیگري را بکشد. 66
6. این حدیث معارض است با اقوال شریفه که فرمودند: اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر یک تن کشته شود. 47
7. این حدیث مخالف است با وصیت مفسران بزرگی چون شیخ طوسی که همان دو معنی رإ؛ در تفسیر این آیه نقل کردهاند. 68
امیر مؤمنان(ع) که در وصیت خود خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود: هرگز نبینم که به بهانه کشته شدن من خون مسلمانها را بر
8. این حدیث معارض است با مسلمات فقه جعفري که اگر بیش از زمین بریزید، آگاه باشید که براي من جز قاتلم را نکشید. 69
یک نفر در قتل کسی شرکت کنند، ولیّ دم میتواند همه آنها را بکشد، به شرط اینکه دیه مازاد به یک تن را به اولیاي دم بپردازد
9. این حدیث مخالف است با اهتمام خاص اسلام بر رعایت دقیق به اجماع طائفه امامیه، 70 احادیث نیز در این رابطه بسیار است. 71
آداب و احکام اسلامی، حتی در مورد قاتلان امام حسین(ع). از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا خوردن مال ناصبی جایز است؟ فرمود:
10 . این حدیث کسی که به تو امانتی سپرده و از تو انتظار خیر دارد، امانتش را به او برگردان، اگر چه قاتل امام حسین(ع) باشد. 72
معارض است با آیه شریفه: لاتزر وازرة وزراخري که در پنج سوره آمده است و ما انشاءاللَّه در شماره دیگري به تفصیل در این
زمینه سخن خواهیم گفت. علامه مجلسی علاوه بر تصریح به ضعف سند حدیث، به جهت ناسازگاري متن آن با محکمات عقیدتی
ما به توجیه آن پرداخته میفرماید: احتمال میرود منظور از اسراف در این آیه از نظر کثرت نباشد، بلکه منظور این باشد که اگر
همه مردم روي زمین در قتل آن حضرت شرکت کنند، یا به آن رضایت دهند، کشتن آنها اسراف نباشد. 73 در این رابطه نیز گفت
؛ و گو خواهیم داشت. انشاءاللَّه پینوشتها : 1 . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 148 ، ح 109 ؛ فرات کوفی، تفسیر فرات، ج 1، ص 75 ، ح 48
2 . شیخ . حموینی، فرائد السمطین، ج 2، ص 319 ؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج 1، ص 549 ؛ خاتونآبادي، کشفالحق، ص 114 ، ح 17
، 3 . شیخ طوسی، الأمالی، ص 418 . صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 253 ، باب 23 ، ح 2؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52 ، ص 379
5 . سیدابن . 4 . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 74 ، کتاب الصلاة، ح 92 . مجلس 14 ، ح 89 ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 45 ، ص 221
7 . احمد بن اسحاق قمی، از اصحاب امام جواد و . 6 . مجلسی، بحارالانوار، ج 86 ، ص 81 . طاووس، فلاح السائل، ص 200 ، فصل 21
امام هادي و از خواص امام حسن عسکري [نجاشی، رجال، ص 91 ] وکیل امام عسکري در قم [بحرانی، تبصرة الولی، ص 93 ] و به
قدري عزیز در نزد آن حضرت بود که به هنگام ولادت امام عصر(ع)، امام عسکري(ع) به او نامه نوشته، از تولد حجت الهی او را
[ آگاه ساخته [صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 434 ] و توفیق تشرف به محضر کعبه مقصود را پیدا کرده [طوسی، الفهرست، ص 70
پس از شهادت امام عسکري از سوي حضرت بقیۀاللَّه بر وکالت خود پابرجا مانده [طبري، دلائل الامامه، ص 503 ] مدتی در آوه
سر پل ذهاب) رحلت کرده، ) » حلوان « اقامت کرده، سپس در قم رحل اقامت افکنده [تاریخ قم، ص 219 ] به هنگام عزیمت به قم در
309 ؛ ابطحی، - در همانجا مدفون شده [کشی، رجال، ص 557 ؛ طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 466 ؛ مامقانی، تفتیح المقال، ج 5، ص 301
8 . شیخ صدوق، . [ 480 ] و در وثاقت او توقیع صادر شده است. [شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 417 - تهذیب المقال، ج 3، ص 433
. 10 . ابوهلال، الفروق اللّغویه، ص 253 . 9 . ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 397 . کمالالدین، ج 2، ص 384 ، باب 38 ، ح 1
صفحه 21 از 64
14 . ابن منظور، . 13 . ابن اثیر، النهایۀ، ج 1، ص 204 . 12 . طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 234 . 11 . خلیل، ترتیب العین، ص 114
15 . طوسی، الغیبۀ، ص 148 ، ح 109 ؛ ابنشاذان، مائۀ منقبه، ص 65 ، منقبت 17 ؛ خوارزمی، مقتلالحسین، . لسان العرب، ج 2، ص 77
. ج 1، ص 147 ، فصل 6، ح 23 ؛ حموینی، فرائدالسمطین، ج 2، ص 320 ، ح 571 ؛ بحرانی، غایۀالمرام، ج 7، ص 88 ، ج 7، ص 88 ، ح 27
را یدك میکشند و در سند زیارت عاشورا تردید میکنند، زیارت عاشورا » علامه « 16 . علیرغم برخی از افراد استاد ندیده که عنوان
از شیخ » اللّؤلؤ النّضید « 78 و - از میرزا ابوالفضل تهرانی، ج 1، ص 30 » شفاء الصدور « سند بسیار قوي دارد، علاقمندان به کتاب
18 . سوره بقره( 2) آیه 125 ؛ سوره حج . 71 مراجعه فرمایند. 17 . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 774 - نصراللَّه شبستري، ص 9
؛ 20 . صدوق، التوحید، ص 165 ، ب 22 ، ح 2؛ تستري، احقاق الحق، ج 4، ص 285 . 19 . ابن أثیر، النهایه، ج 5، ص 300 . 22 ) آیه 26 )
21 . ابن قولویه، کامل الزیارات، . بحرانی، غایۀالمرام، ج 4، ص 8، ب 42 ، ح 3؛ قندوزي، ینابیعالموده، ج 3، ص 401 ، ب 95 ، ح 1
24 . شیخ صدوق، . 23 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52 ، ص 108 . 22 . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 775 . ص 177 ، ب 71 ، ح 8
26 . کلینی، . ر.ك: تهرانی، شفاء الصدور، ج 1، ص 227 » لثارات الحسین « 25 . براي شرح واژه . الأمالی، ص 112 ، مجلس 27 ، ح 5
27 . ابن . الکافی، ج 1، ص 323 ، ب نص بر امام جواد، ح 14 ؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 276 ؛ طبرسی، اعلام الوري، ج 2، ص 92
30 . طریحی، . 29 . رازي، مختار الصحاح، ص 707 . 28 . طریحی، مجمعالبیان، ج 3، ص 508 . فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 84
33 . علامه مجلسی، بحارالانوار، . 32 . ابناثیر، النهایه، ج 5، ص 148 . 31 . ابنمنظور، لسان العرب، ج 15 ، ص 205 . همان، ص 509
34 . در مثال واوي معمولًا واو از اول آن حذف میشود و به جاي آن تاء .360 ؛353 ؛337 ؛290 ؛291 ؛260 ؛223 ؛ ج 101 ، ص 200
گفته شده. » تره « افتاده و تایی به آخر آن آمده » وتر « در اینجا نیز واو ،» ثقۀ « و » وثق « ؛» عدة « و » وعد « به آخر آن افزوده میشود، مانند
36 . کلینی، الکافی، ج 4، ص 576 ؛ طوسی، تهذیب . 35 . جاحظ، البیان والتبیین، ج 2، ص 50 ؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 4، ص 157
37 . جمعی از بیمار دلان در سند دعاي ندبه نیز ابراز تردید کردهاند، در این . الاحکام، ج 6، ص 55 ؛ صدوق، الفقیه، ج 2، ص 359
39 . خلیل، ترتیب . 63 ، نشر موعود. 38 . ابنالمشهدي، المزار الکبیر، ص 579 - ص 40 » با دعاي ندبه در پگاه جمعه « : رابطه ر.ك
43 . حر . 41 . ابنالمشهدي، همان. 42 . سوره حج( 22 ) آیه 39 . 40 . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 370 . العین، ص 284
، عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 552 ؛ فیض، تفسیر صافی، ج 5، ص 145 ؛ بحرانی، المحجه، ص 142 ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 51
، 45 . طریحی، مجمعالبحرین، ج 3 . 44 . علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 85 ؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ح 6، ص 565 . ص 47
47 . عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 3، ص 50 ؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 552 ؛ بحرانی، . 46 . سوره اسراء( 17 ) آیه 33 . ص 234
48 . همان. 49 . در اینجا منظور از اسحاق بن عمار، ساباطی فطحی نیست، بلکه به قرینه روایت سیف بن . تفسیر البرهان، ج 6، ص 87
است [ممقانی، تنقیح المقال، ج 9، ص 147 ] که از بزرگان اصحاب و مورد اعتماد است. » اسحاق بن عمار بن حیان « عمیره از او
، 52 . کلینی، الکافی، ج 8 . 51 . سوره اسراء ( 17 ) آیه 33 . 50 . کلینی، الکافی، ج 7، ص 371 . [ [نجاشی، رجال، ص 71 ، رقم 169
؛ 53 . استرآبادي، تأویل الآیات، ج 1، ص 280 ؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج 6، ص 85 ؛ همو، حلیۀالأبرار، ج 5، ص 406 . ص 212 ، ح 364
54 . خویی، معجم رجال . مشهدي، کنزالدقایق، ج 7، ص 403 ؛ فیض، تفسیر صافی، ج 4، ص 408 ؛ حویزي، نورالثقلین، ج 3، ص 162
57 . ابن الغضائري، رجال، . 56 . نجاشی، رجال، ص 198 ، رقم 526 . 55 . نجاشی، رجال، ص 372 ، رقم 1018 . الحدیث، ج 9، ص 54
.61 . 60 . نجاشی، رجال، ص 226 ، رقم 595 . 59 . مدرس، ریحانۀ الادب، ج 2، ص 22 . 58 . علامه، رجال، ص 230 . ص 70 ، رقم 73
دانستهاند و روایات آنها را تلقی به قبول کردهاند و حجال از آنها نیست. [تستري، » اصحاب اجماع « تعداد 18 تن از اصحاب ائمه را
64 . عیاشی، تفسیر، . 63 . کلینی، الکافی، ج 7، ص 371 . 62 . مجلسی، مرآت العقول، ج 26 ، ص 238 .[ قاموس الرجال، ج 1، ص 72
65 . کلینی، . ج 3، ص 50 ؛ حر عاملی، اثباتالهداة، ج 3، ص 552 ؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج 6، ص 87 ؛ همو، حلیۀ الأبرار، ج 5، ص 405
68 . طوسی، التّبیان، . 67 . سیوطی، الدّر المنثور، ج 4، ص 181 . 66 . ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ج 6، ص 97 . الکافی، ج 7، ص 285
صفحه 22 از 64
71 . کلینی، کافی، . 70 . ابن زهره، غنیه، سلسلۀ الینابیع الفقهیه، ج 24 ، ص 244 . 69 . نهجالبلاغه، بخشنامهها، وصیت 47 . ج 6، ص 476
. 73 . مجلسی، بحارالانوار، ج 44 ، ص 219 . 72 . کلینی، کافی، ج 8، ص 245 ، ح 448 . ج 7، ص 283
صبح روشن در